هر كجا هست خدايا به سلامت دارش
19 شهریور 1392 توسط اسلامی فر
فكر بلبل همه آنست كه گل شد يارش
گل در انديشه كه چون عشوه كند در كارش
دلربائى همه آن نيست كه عاشق بكشند
خواجه آنست كه باشد غم خدمتکارش
جاى آنست كه خون موج زند در دل لعل
زين تغابن كه خزف مى شكند بازارش
بلبل از فيض گل آموخت سخن ورنه نبود
اين همه قول و غزل تعبيه در منقارش
اى كه در كوچه ی معشوقه ما مى گذرى
بر حذر باش كه سر مى شكند ديوارش
آن سفر كرده كه صد قافله دل همره اوست
هر كجا هست خدايا به سلامت دارش
صحبت عافيتت گرچه خوش افتاد اى دل
جانب عشق عزيزست فرو مگذارش
صوفى سرخوش ازين دست كه كج كرد كلاه
به دو جام دگر آشفته شود دستارش
دل حافظ كه به ديدار تو خوگر شده بود
ناز پرورد وصالست مجو آزارش
***
(حافظ)